در جستجوی حقیقت

!!!شاید در این آمد و شد برای من و شما رازی نهفته باشد

در جستجوی حقیقت

!!!شاید در این آمد و شد برای من و شما رازی نهفته باشد

در جستجوی حقیقت

محبوبم...
اگر برای آن بسوی تو می آیم که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی،
*بگذار که در آنجا بسوزم*.
واگر برای ان بسوی تو می آیم که لذت بهشت را به من بخشی،
*بگذار که در های بهشت به رویم بسته شود*.
اما اگر برای خاطر تو بسویت می آیم،
محبوبم!مرا از خویش مران!
*متبرکم کن*
تا در کنار زیبایی جاودانه ات،
تا ابد لانه کنم.

مطالب پربحث‌تر

۱۵ مطلب با موضوع «زندگــــــــی» ثبت شده است

۲۵
خرداد
۹۶

امیدوارم حستون نزدیک باشه به...

  • پویـا ...
۲۳
مرداد
۹۴

تلخ ترین اشک هایی که بر سر مزار رفتگان ریخته میشود،

به خاطر کلمات ناگفته و کارهای ناکرده است!


"کمی فکر کردم و دیدم...

دیدم حرف حساب جواب نداره!"

چرا که خیلی چیزا به خیلی از آدما توی خیلی از جاها باید گفته میشد اما...

  • پویـا ...
۱۴
مرداد
۹۴

 

                تمام عمر بستیم و شکستیم

                بجز بار پشیمانی نبستیم

                جوانی را سفر کردیم تا مرگ

                نفهمیدیم به دنبال چه هستیم

                عجب آشفته بازاریست دنیا

                عجب خواب پریشانیست دنیا

                 میان آنچه باید باشد و نیــست

                عجب فرسوده دیواریست دنیـــــــــــــــــا

 

  • پویـا ...
۱۳
مرداد
۹۴
بعد از مدتها فرصتی پیش اومد تا بتوانم فیلمی را از روی پرده ی سینما تماشا کنم!
فیلم عصر یخبندان به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کیانی.
فیلمی جالب بود!به نوعی دغدغه ی ما جووناست!دغدغه ی زوج های جوان و حتی خانوم ها و آقایان میانسال.
  • پویـا ...
۰۴
مرداد
۹۴

کدامیک را درست می پندارید؟

اولی؟یا که...
دومی؟
  • پویـا ...
۰۴
مرداد
۹۴

چرا وقتی دلم گرفته به دیدن گل ها نمی روم؟

چرا وقتی غمناکم با پرنده از غم خود نمیگویم؟

چرا وقتی سردرگمم به ستاره ها نگاه نمیکنم؟

  • پویـا ...
۰۱
تیر
۹۴

یک آهنگی گوش میدهم و برای چند دقیقه مرا به زمان و مکان و هوا و حس و حالی می برد که در حالت عادی با آن غریبه ام.

یک متنی از کتاب مورد علاقه ام می خوانم و احساس میکنم که یک سری واکنش هایی درونم اتفاق می افتد..

یک جمله ی بسیار زیبا در جایی می خوانم و از آن بسیار خرسند می شوم و آن را کپی کرده یا در جایی می نویسم.

  • پویـا ...
۳۰
خرداد
۹۴

می خواهم یک سوزن که خیر...

جوالدوز هم خیر...

یک کارد به خودم بزنم و بعد به دیگران نه جوالدوز بزنم نه چیز دیگری...

**اگر نمی توانم زیاد سمت خداوند بروم لااقل انقد سمت شیطان نروم.

  • پویـا ...
۲۶
خرداد
۹۴

عشق...

یک کلمه ی آشناست.با خود می گویم چقدر احساسش کرده ام،واقعا آنقدر ها که می گویند خاصیت دارد؟

یعنی بهترین غذا برای روحی ست که عمری مشغول هله هوله خوردن بوده ست؟

یعنی بهترین تصویر برای روحی ست که عادت کرده به دیدن تصاویر بی ارزش و بی خاصیت؟

یعنی بهترین حس است برای روحی که جز رنج چیزی حس نکرده است؟

چرا که زیاد شنیده ام که می گویند 

*ما یک کمبود بزرگی را در زندگی احساس میکنیم و آن عشق است*

  • پویـا ...
۲۳
خرداد
۹۴

همگی احساسش کرده ایم.حال کم یا زیاد.دلیل وجودش چیست؟اصلا چرا باید رنج ببریم؟

می آید چیزی به ما بگوید یا فقط می خواهد آزارمان دهد؟
با مرور کردن گفته های بستگان و دوستان به این جملات برمیخوریم:
  • پویـا ...

در جستجوی حقیقت